به گزارش مشرق، به دلیل مزایای طبیعی گاز طبیعی همچون ارزانتر بودن و سهولت بهره برداری، مصرف گاز طبیعی در جهان با رشد قابل توجهی رو به رو است؛ به نحوی که پیش بینی میگردد گاز طبیعی تا سال 2040 منبع اول تامین انرژی جهان شود. این موضوع موجب شده تا کشورهای مختلف تلاش کنند نقش خود را در بازار آینده این منبع انرژی پر رنگتر کنند تا منافع سیاسی و اقتصادی بیشتری از این بازار کسب کنند.
باید توجه داشت که سایه مسائل ژئوپلیتیک در بازار صادرات گاز بسیار بیشتر از بازار نفت خام است؛ چرا که به دلیل ساختار منطقهای بازار گاز قراردادهای گازی بر خلاف قراردادهای کوتاه مدت فروش نفت خام برای بلندمدت حداقل 20 ساله منعقد میگردد و عملا درآمد کشور صادر کننده بر خلاف نفت برای بلندمدت تضمین میشود. از طرف دیگر صادرات گاز با ایجاد وابستگی متقابل موجب افزایش قدرت نرم کشورها و ارتقا امنیت سیاسی آنها میگردد؛ چرا که جایگزینی واردات گاز از یک کشور به هزینه و زمان قابل توجهی نیاز خواهد داشت و در کوتاه مدت غیرممکن است و این یعنی صادرات گاز تحریم ناپذیر خواهد بود. این موضوع موجب میشود عملا با صادرات گاز منافع سیاسی و تجاری کشور وارد کننده و صادرکننده برای بلندمدت به یکدیگر گره خورده و عملا پیوند راهبردی بین طرفین ایجاد شود.
بیشتر بخوانید:
اولویت روش صادرات گاز ایران کدام است، خط لوله یا LNG ؟
۳۴ میلیارد دلاری که میتوانست جایگزین نفتفروشی شود
این موضوع زمانی اهمیت مییابد که بدانیم کشور ما ایران با در اختیار داشتن 18 درصد از ذخایر گازی، دومین کشور دارنده این ذخایر در جهان شناخته میشود؛ اما با داشتن سهمی کمتر از 2 درصد از صادرات گاز جهان جایگاه سیزدهم را در بین صادرکنندگان به خود اختصاص داده است. پتانسیل صادرات گاز ایران آن جا مشخص میشود که تنها کشورهای همسایه ایران با بیش از 400 میلیون جمعیت و همچنین هند و چین با بیش از 2 میلیارد جمعیت در طی دهه پیش رو بزرگترین متقاضیان گاز در جهان و همگی بازارهای بالقوه صادرات گاز ایران هستند؛ چرا که واردات گاز از ایران برای این کشورها نسبت به سایر مبادی وارداتی دارای صرفه اقتصادی بالایی خواهد بود.
در حالی ایران با رویکرد منفعلانه خود در بازار گاز دست آوردی نداشته و عملا در حال حذف از این بازار است که جنگی تمام عیار در بازارهای ایران بین کشورهای مختلف در جریان بوده و این کشورها در تلاشاند با پر رنگ تر کردن هرچه بیشتر نقش خود در این بازار سهمی از آینده انرژی جهان داشته باشند.
در جبهه شرقی ایران ایالات متحده امریکا به منظور جلوگیری از توسعه روابط پاکستان و هند با ایران، با خط لوله صلح که در پی تفاهم نامهای بین ایران، هند و پاکستان انجام گرفته بود، مخالفت نمود و تلاش کرد مانع از اجرای آن شود؛ بدین طریق در همان ابتدا و پیش از انعقاد قرارداد، با فشارهای آمریکا، دولت هند از این خط لوله خارج شد و عملا قرارداد نهایی بین ایران و پاکستان منعقد شد. با وجود انعقاد رسمی قرارداد بین ایران و پاکستان، ایالات متحده مانع از اجرای آن شده است.
در همین راستا به منظور مقابله با این خط لوله، ایالات متحده در تلاش است نیاز گاز این کشورها را با صادرات LNG خود به این کشورها و همچنین از طریق واردات از ترکمنستان به کمک خط لوله تاپی برطرف کند، به طوری که حتی امریکا تلاش میکند تا نیاز مالی هنگفت این پروژه را به کمک متحدان خود همچون عربستان تامین نماید. با اجرای این خط لوله علاوه بر رفع نیاز پاکستان و هند به واردات گاز از ایران، وابستگی ترکمنستان به درآمد حاصل از صادرات گاز به ایران نیز کم خواهد شد و عملا یکی از پتانسیلهای مهم نقش آفرینی ایران در بازار گاز از دسترس ایران خارج میشود. چین نیز در این جبهه به دنبال کسب منافع حداکثری است به طوری که با احداث سه خط لوله بسیار طولانی اقدام به واردات گاز از ترکمنستان نموده است تا ضمن در اختیار گرفتن کنترل گاز این کشور، امنیت تامین گاز خود را در آینده تضمین کند. لازم به ذکر است خط لوله چهارم واردات گاز چین از ترکمنستان نیز در حال احداث است. درحالی که جنگ گازی در جبهه شرقی ایران به صورت خاموش در جریان است که عملا ایران در معرض شکست در این جبهه است.
در جبهه غربی نیز آمریکا سعی دارد با وجود صادرات ایران به ترکیه از طریق خط لوله و وابستگی این کشور به گاز ایران، با صادرات LNG به این کشور از وابستگی آن به گاز ایران بکاهد، به طوری که در یکسال گذشته ترکیه واردات LNG از امریکا را آغاز کرده و در طی ماههای گذشته به میزان نصف واردات از ایران از ایالات متحده LNG وارد کرده است. کاهش وابستگی به گاز ایران این امکان را به ترکیه میدهد که در تمدید قرارداد خود در آینده و یا قرارداد افزایش واردات، نیاز بسیار کمتری به واردات از ایران داشته باشد و این یعنی عملا قدرت چانه زنی ترکیه در معاملات گازی بالا خواهد رفت و عملا گاز ایران نقش قابل توجهی در سیاستهای ترکیه نخواهد داشت و به راحتی قابل حذف و تحریم خواهد بود. ترکیه نیز علاوه بر این تلاش کرده با افزایش واردات گاز از مبادی مختلف، علاوه بر رفع نیاز گاز خود، با تبدیل کردن خود به هاب گازی با کمک منابع کشورهایی همچون ایران و آذربایجان و روسیه، نقش راهبردی خود را در آینده بازار گاز افزایش دهد و در حقیقت بدون داشتن منابع گاز قابل توجه تبدیل به یک مهره اثرگذار در بازار گاز گردد. همه اینها درحالی است که ایالات متحده در دو دوره تحریمهای علیه ایران تلاش کرده مانع از صادرات گاز ایران به عراق و ترکیه شود و در این زمینه ناموفق بوده است. موفقیت نسبی ایران در جبهه غربی درحالی است که روند فعلی این جبهه به نفع ایران نبوده و شرایط برای حذف ایران از بازار گاز غربی فراهم است.
در جبهه جنوبی نیز، آمریکا تلاش کرده علاوه بر مخالفت با انعقاد قراردادهای صادرات گاز ایران با صادرات LNG به کشورهای حوزه خلیج فارس همچون کویت و امارات سعی در برطرف کردن نیاز این کشورها و مانع واردات گاز این کشورها از ایران شود. به طوری که تاکنون در این زمینه موفق بوده و مذاکرات صادرات گاز ایران به این بازارها همچنان بی نتیجه بوده است. این درحالی است که در صورت ایجاد زیرساختهای واردات LNG توسط این کشورها، عملا دیگر انگیزه واردات گاز این کشورها از ایران از بین خواهد رفت و این جبهه برای ایران دست نیافتنی خواهد بود.
در جبهه شمالی، آذربایجان که به عنوان یکی از گزینههای ایران به منظور تجارت و سواپ گاز ایران مطرح بوده تا ایران بتواند به کمک گاز این کشور نقش خود را در بازار گاز افزایش دهد، با حمایت مستقیم ایالات متحده و ترکیه و کشورهای اروپایی خط لوله صادرات خود تا اروپا را توسعه داده است. به طوری که در سال 2020 صادرات گاز این کشور به اروپا آغاز خواهد شد. همچنین کشورهای اروپایی و ایالات متحده به دنبال آن هستند تا با احداث خط لوله ترانس کاسپین، گاز ترکمنستان را به آذربایجان و در ادامه به اروپا برسانند تا ضمن در اختیار گرفتن منابع گازی این کشور به عنوان چهارمین دارنده ذخایر گازی جهان، از وابستگی خود به گاز روسیه بکاهند.
در حالی همه کشورهای طرف عرضه و تقاضا به دنبال آن هستند تا در این جنگ خاموش، منافع خود را در این بازار حداکثر کنند که ایران با پتانسیل بالایی که به منظور تبدیل شدن به یک ابرقدرت گازی دارد، درحال حذف از این بازار به عنوان یک بازیگر مهم است؛ به طوری که گاز ایران در آینده همچون نفت خام بازیچه دست سایر بازیگران خواهد بود. جنگی که صدایش هنوز به گوش مسئولین ما نرسیده و سیاست دولتها، به صورت متمرکز همچنان بر صادرات نفت استوار است.
جنگ خاموش گازی نه تنها در بازارهای ایران در جریان بوده بلکه این جنگ در جهان حتی با شدت بیشتری در جریان است. به عنوان مثال روسیه به عنوان بزرگترین دارنده ذخایر گازی توانسته است با در اختیار گرفتن 20 درصد از سهم بازار صادرات گاز، بزرگترین صادر کننده گاز در جهان باشد و همواره از صادرات گاز خود به عنوان یک ابزار دیپلماسی انرژی بهره بگیرد. نمونه بارز این موضوع در جریان پیوستن اوکراین به تفاهم نامه اقتصادی اروپا و افزایش نفوذ کشورهای غربی در این کشور بود که روسیه با کمک ابزار صادرات گاز موجب عقب نشینی دولتمردان اکراین شد. در حال حاضر نیز روسیه با احداث دو خط لوله نورد استریم 2 و خط لوله ترک استریم به دنبال افزایش صادرات گاز به اروپا و پر رنگتر کردن نقش خود در بازار گاز این قاره است. در طرف دیگر روسیه با احداث خط لوله پاورسیبری نیز راه خود را به بازار آینده انرژی چین گشوده است و به دنبال افزایش سهم خود در این بازار است. روسیه با احداث دو پایانه LNG نیز از بازارهای دوردست غافل نمانده است.
آمریکا نیز با درک اهمیت راهبردی بازار گاز به عنوان یک ابزار قدرت اقتصادی و سیاسی در پی آن است که ضمن در اختیار گرفتن نبض بازار گاز با حضور پر رنگ خود به وسیله LNG در این بازار از قدرت گرفتن کشورهایی همچون ایران و روسیه در این بازار جلوگیری کند. به عنوان مثال ایالات متحده ضمن مخالفت و تحریم خط لوله نورد استریم 2 که موجب افزایش وابستگی اروپا به روسیه میگردد در تلاش است با شعار "ملوکولهای آزادی" با تامین نیاز اروپا از طریق صادرات LNG قدرت خود را در این قاره حفظ کند.
در حالی همه کشورهای طرف عرضه و تقاضا به دنبال آن هستند تا در این جنگ خاموش، منافع خود را در این بازار حداکثر کنند که ایران با پتانسیل بالایی که به منظور تبدیل شدن به یک ابرقدرت گازی دارد، درحال حذف از این بازار به عنوان یک بازیگر مهم است؛ به طوری که گاز ایران در آینده همچون نفت خام بازیچه دست سایر بازیگران خواهد بود. جنگی که صدایش هنوز به گوش مسئولین ما نرسیده و سیاست دولتها، به صورت متمرکز همچنان بر صادرات نفت استوار است.